دانلود رمان ناژاهی از آذر اول

دانلود رمان ناژاهی از آذر اول

در این مطلب از سایت ناول کافه ، رمان ناژاهی را آماده کردیم.برای دانلود رمان ناژاهی از آذر اول در ادامه مطلب همراه ناول کافه باشید.

دانلود رمان ناژاهی از آذر اول

خلاصه رمان ناژاهی :

کسی از من نپرسید که آیا حاضرم همبستر مردی باشم که نفرت و کینه جزئی از وجودش بود! کسی نگفت که از او می ترسی یا نه! کسی نپرسید که دوستش داری یا نه! طناب دار از گردن برادرم باز شد تا من عروس خونبس باشم !! ..

بخشی از رمان ناژاهی :

آسیه را به جانش قسم می دهد تا زنی که دیوانه وار می خواهدش لب فرو بندد و رضایتش را اعلام کند.

چند لقمه ناشتایی می خورم و از آشپزخانه بیرون می زنم.
خان زاده را می بینم که وارد اتاق ارباب می شود.
پاهام از من فرمان نمی برند و مرا تا پشت در می برند.

چرایش را نمی فهمم ولی گویی حس غریبی به من می گوید که صحبت شان بی ربط به من نمی باشد.

– خب؟ تونستی چیزی بفهمی؟
– هنوز نه ارباب. ولی به زودی می فهمم

به اطراف نگاه می کنم و از پشت سر نیز غافل نمی مانم.
وای اگر مچم را بگیرند حسابم با کرام الکابین است!

– گیرم فهمیدی پشت اون قضیه چی بود. بِراست برمی گرده؟ یا دلِ مادرش آروم می گیره؟ مهم اینه که پسر جوون من، مرادم به دست یه بچه رعیت پاپتی، یه جعلق بی شرف کشته شد و اگر مولوی خودش رو نمی نداخت وسط کفنش تا الان پوسیده بود

– شما درست می گید. مراد برنمی گرده ولی تا من نفهمم اون دوتا چرا افتادن به جون هم و اونی که اول شروع ..

خان می پرد وسط حرفش. تندی می کند و مقصر اول و آخر را شاهو می داند.

با باز شدن درِ یکی از اتاق ها خودم را از پشت در کنار می کشم و پشت نزدیک ترین ستون که کمی آن طرف تر قرار گرفته پنهان می شوم.

بزاق دهانم ته کشیده و ضربان قلبم به هزار می زند.
با دور شدن زینب از پشت ستون بیرون می آیم و تا باز کسی نیامده از عمارت خارج می شوم.

رمان های پیشنهادی دیگر :

دانلود رمان هستی من باش از فاطمه.س

رمان بانو از شادی عبادی

دانلود رمان انتقام خونین از زکیه صالح

دانلود رمان ظلمت در نیمروز از آرتور کستلر

دانلود رمان صدفی در طوفان از یاسمن فرح‌زاد