جدیدترین خبری های ناول کافه
دانلود رمان صدفی در طوفان از یاسمن فرحزاد
در این مطلب از سایت ناول کافه ، رمان صدفی در طوفان را آماده کردیم.برای دانلود رمان صدفی در طوفان از یاسمن فرحزاد در ادامه پست همراه ما باشید.
رمان : صدفی در طوفان
نویسنده : یاسمن فرحزاد
ژانر : عاشقانه ، انتقامی ، هیجانی
تعداد صفحات : –
خلاصه رمان صدفی در طوفان :
ارتین سعادت مردی که هنوز با سختی بعد از مرگ خانوادش میخندد بعد از برگشتنش به ایران متوجه میشود خانوادش توسط دوست خانوادگیشون به قتل رسیده، تشنه انتقام میشود و ان ذره از مهر و محبت درونش تبدیل به خوشه نفرت و کینه میشود. مهربان دیروز بی رحم امروز میشود و صدف دختر مظلومِ قاتل خانوادش را می دزدد وبا تهدید…
بخشی از صفحه اول رمان صدفی در طوفان :
مقدمه:
می گویند باید کسی باشد که آدم را بفهمد …
اما من می گویم ؛
اول خودت ، خودت را بفهم ،
آن وقت تصمیم بگیر ؛
می خواهی کَسی باشد که با تو کنار بیاید ؟
یا کَسی باشی که با خودش کنار می آید ؟
اگر خودت با خودت کنار بیآیی ؛
دیگر منتظرِ کسی نیستی که به او تکیه کنی
و با جا خالی دادنِ ناگهانیَش زمین بخوری ،
آن قدر قوی می شوی که به خودت تکیه کنی ، همان کَسی که تا اَبَد کنارت است ؛
” خودت “وقتی کَسی باشی …
که خودش را می فهمد …
خوشحال تری …
وبی منت و بی توقع زندگیِ آرام را …
به خودت می بخشی …
سعی کردم یکم آرامشم رو حفظ کنم، بدون این که نگاهش کنم لب تر کردم و با صدای لرزونی گفتم.
_آرتین، به قرآن فق..فقط می..می خواستم مامانمو ببینم…ب. خدا..
اون لحن آروم به یک باره فرو ریخت و با عربده ای که توی صورتم زد، کلا لال شدم.
_تو غلط کردی! مگه نگفتم خانواده بی خانواده. مگه نگفتم حق نداری از این جهنم بری بیرون! مگه نگفتم اگه از اعتمادم سو استفاده کنی میشم اون آرتینی که همتون ازش وحشت دارید؟ مگه نگفتم وقتی پای اون عقدنامه کوفتی رو امضا کردی دیگه همه چیو ازت میگیرم غیر از نفس کشیدنت! می خوای اونم ازت بگیرم؟ می خوای حق نفس کشیدنتم مال من باشه؟ نگفتم لازم باشه اینم ازت میگیرم؟
با مشت به دیوار کوبید و من از ترس چشم هام رو چند لحظه بستم.
_نگفتم؟
جرات نداشتم زبون باز کنم و جوابی بهش بدم. بدبختی راست می گفت! آره گفته بود، گفته بود و من نتونستم بار سنگین دلتنگی رو روی این دل بی صاحابم تحمل کنم.
اشک هام بی صدا فرو می ریخت و من هیچ کنترلی روی هیچ چیزی نداشتم، نه اشک هام، نه حتی لرزش تن و بدنم!
دستش زیر چونم نشست، چنان فشار داد که از درد آخی زیر لب گفتم.
با حرصی که کاملا مشهود بود، سرم رو بالا اورد…به چشم های ترسناکش که به خاطر عصبانیت مثل دریای خون شده خیره شدم.
_نگفتم؟ هان؟
رمان های پیشنهادی دیگر :
دانلود رمان مردی که شناخته نشد از زهرا راستگو
دانلود رمان مرکا از عاطفه نیک طلب
دانلود رمان یک گرم زندگی از زهرا زارع
نکته : بدلیل پالایش سایت از کتاب و رمان های خلاف قوانین سایت و ساماندهی ، لینک دانلود این رمان پاک شد.
راهنما
- نظرات خود را تنها در مورد این رمان در بخش کامنت ها بیان کنید.
- از ارسال مطالب تبلیغاتی و توهین آمیز خودداری کنید که تایید نخواهند شد .
- اگر سوالی داشتید از بخش تماس با ما اقدام به ارتباط با مدیریت کنید.
- رمان ها در سه فرمت (APK،EPUB،PDF) برای دانلود قرار میگیرند.
- کاربران باتوجه به سیستم عامل گوشی می توانند رمان ها را دانلود کنند.