تبلیغات در ناول کافه کانال ستارگان رمان انجمن رمان
دانلود رمان : ناول کافه مرجع دانلود رمان های ایرانی و رمان های خارجی
ضد جوش صورت
خانه » دکلمه » دکلمه صوتی عقربه های یک ساعت شنی از پریسا فرمهر
دکلمه صوتی عقربه های یک ساعت شنی از پریسا فرمهر

دکلمه صوتی عقربه های یک ساعت شنی از پریسا فرمهر

دلنوشته صوتی شده عقربه های یک ساعت شنی اثر پریسا فرمهر کاربر انجمن ناول کافه

در این مطلب از ناول کافه، دکلمه صوتی عقربه های یک ساعت شنی اثر پریسا فرمهر را آماده کردیم. برای خواندن متن دکلمه و همچنین دانلود فایل صوتی آن، در ادامه مطلب با ما همراه باشید.

دکلمه صوتی عقربه های یک ساعت شنی از پریسا فرمهر

دکلمه صوتی عقربه های یک ساعت شنی از پریسا فرمهر

نام اثر: عقربه های یک ساعت شنی
نویسنده: پریسا فرمهر (کاربر انجمن ناول کافه)
گویندگان: مریم (متن)، زهرا بانو (معرفی نامه)
مدیر تولید و ناظر کیفی: مریم
زمان: ۲۰ دقیقه و ۲۱ ثانیه
تهیه و ارائه شده در: انجمن ناول کافه

 

 

قسمتی از متن این دلنوشته زیبا:

باز هم صبح میشود!
چشمان مشکی رنگم را باز میکنم و باز هم تکرار نفس هایم …
جلوی آینه میروم و دستی به موهای موج دارم میکشم سپس آهسته شروع میکنم به شانه کردنشان …
اما این صحنه چقدر برایم آشناست!
انگار تنها در سینمایی نشسته ام به تماشای یک سریال خسته کننده که تمام قسمت ها تکرار مجدد یک قسمت است و آن فیلم روزها و ساعت ها در حال پخش است!
فیلمی که فقط یک بازیگر دارد و آن بازیگر به تنهایی فیلم را پیش میبرد و البته بازیگری که هیچگاه فیلم بازی نکرد!
به ستاره ها مینگرم.
می گویند هر کدام از این ستاره ها برای یک نفر است !
خوب راستش هنوز نمی دانم من هم صاحب یکی از آن ستاره ها هستم یا سهم من از آسمان تنها تاریکی اش است…البته باید بگویم که اگر قرار است من در آسمان صاحب چیزی باشم ترجیح می دهم آن ماه باشد. نه یکی از آن ستاره ها!
البته چه اهمیتی دارد که یک تکه سنگ بزرگ در دور دست ها به تو چشمک می زند؟!
تاکید می کنم که ؛
(آن فقط یک تکه سنگ است.)
دیگر ســٔوالی راجع به بی عدالتی های دنیا و سـٔوالات فلسفی در ذهن ندارم و دیگر هیچکدام برایم اهمیتی ندارد!
چند روزیست تنها تو در خاطرم پرسه میزنی.
صدای قدم هایت نبض شقیقه هایم‌می شود.
و این روزها بزرگترین سـٔوال بی پاسخ ذهنم ؛

[تو دقیقاً کیستی؟]
من چقدر عجیب هستم!

_یک قلب پر از احساس که طالب شور و شوق عشق است.
_یک مغز که مملو از افکار ها و منطق ها است.
_یک جسم با با موهایی بلند و چشمانی مشکی!
_یک روح شاید کمی خسته اما عاشق هنر و زیبایی هاست.
و اما حال من کدام یک از اینها هستم؟!
_یک روح خسته؟!
_یک جسم؟
_یک قلب پر از احساس؟!
_یا یک مغز پر از منطق؟!
مثل یک فضای وسیع و تاریک
که ناگهان یک فانوس کم نور روشن میشود …
مثل یک خاک
که گیاهی از دل سردو تاریک آن میروید .
مثل یک خواب عمیق
که ناگهان رویایی شیرین از آن گذر می کند …

مثل یک خیابان بارانی و خاکستری رنگ
که ناگهان عابری از ان گذر می کند…

و‌مثل یک شوخی که خداوند با دل من می کند!
گاهی تنهایی بهتر از کسی را داشتن است!
تنهایی را ترجیح خواهم داد !
دیگر هراسی ندارم تا دوستی پشتم را خالی کند!
چون دوستی ندارم .
دیگر هراسی ندارم تا دروغی بشنوم .
چون همصحبتی ندارم!
و هرگز هراس تنها شدن را ندارم چون
حال تنها هستم!
هراسی از نارو ندارم .
چون به کسی اعتماد ندارم!
اما …
حال کمی ماجرا برایم متفاوت تر است!
کمی دلشوره دارم !
میترسم مجبور شوم فراموشت کنم ،
چون همیشه تورا در خاطرم دارم .
می ترسم مجبور شوم با احساساتم خداحافظی کنم
چون
[دوست دارم !]
در دشت گلی پا نهاده ام !

سبزه های با طراوت و رایحه خوش، گلهای شببو…
دلم پر میزند برای اینکه آزادانه بدوم و
نسیم موهای بلندم را به رقص وادار کند.
اماافسوس!

این دیوار های رنگ پریده اطرافم حصاری ساخته
و زیر پاهایم این گلهای بی روح فرش …
من همان آسمان شبی بودم.
که نه ماهی داشت و نه ستاره ای دورش بود!
من از همان جنس گلبرگ های رز سرخ بودم اما

آهسته پر پر شدم …
چه فرغی می کند که امروذ چند شنبه اصت؟
روذی که برای تو نباشد احمیطی ندارد که چند شنبه اصت. اینها طنها یک عدد هثتند!
چه فرغی می کند که حال ثاعت چند اصت؟!
ثاعت برای عاشقیست که برای دیدار یارش انتزار می کشد !
چه فرغی می کند که من این نوشته را سحیحه و آراستح می نویسم یا با قلط املا ـٔی؟
هرف حایت که معنا و مفحوم نداشته باشند این واژگان حیچ نمی ارزند!
اینها تنها اشکالی اند برای بیان هرف ها…
چه فرغی میکند که فرغ را با «غ» بنویسم یا با «ق»؟!حرفهایت که خریدار نداشته باشند آراسته نوشتن هم بیحوده اصط!
چه فرقی میکند…؟

دلم می خواهد کمی از چارچوب ها و
قانون ها و روزمرگی ها رها شوم!
مثل آن که زمین دست از جاذبه اش
بردارد یا به جای اکسیژن عشق را
تنفس کنیم!

گیاهی در آسمان بروید و زمین زیر پایمان
پر شود از ستارگان ریز و درشت!
افکارم به ویروس آلوده اند!
اگر ذهنت از جنس من باشد؛
افکارم همچو کنه به جونت خواهند افتاد و
تورا هم درگیر خواهند کرد!

و اگر حرف هایم برایت مبهم و تفسیر ناپذیر بودند بدان؛ دنیایمان با هم تفاوت بسیاری دارد!
عشق یک نوع نفرت است!
«هر دو موجب آزارت میشوند!»

غم یک نوع خوشحالیست!
«هردو گذرا هستند!»

 

مطالب مشابه و پیشنهادی:

دلنوشته بوم نقاشی اثر پریسا فرمهر کاربر انجمن ناول کافه

دکلمه صوتی در آغوش تاریکی اثر پریسا فرمهر

دکلمه صوتی آینه های مات اثر سهیلا.م

دکلمه صوتی به رنگ صورتی اثر پروین امیرکافی

 

 

3.3/5 - (15 امتیاز)
برای این مطلب ( دکلمه صوتی عقربه های یک ساعت شنی از پریسا فرمهر ) امتیاز خودت را با ستاره های بالا ثبت کن
باکس دانلود

راهنما

  • نظرات خود را تنها در مورد این رمان در بخش کامنت ها بیان کنید.
  • از ارسال مطالب تبلیغاتی و توهین آمیز خودداری کنید که تایید نخواهند شد .
  • اگر سوالی داشتید از بخش تماس با ما اقدام به ارتباط با مدیریت کنید.
  • رمان ها در سه فرمت (APK،EPUB،PDF) برای دانلود قرار میگیرند.
  • کاربران باتوجه به سیستم عامل گوشی می توانند رمان ها را دانلود کنند.

درباره SPRING :

فارغ التحصیل کارشناسی ادبیات انگلیسی


تمامی حقوق این سایت متعلق به ناول کافه می باشد و هرگونه کپی از مطالب و تصاویر شرعا حرام بوده و پیگرد قانونی دارد.