جدیدترین خبری های ناول کافه
دانلود رمان ماه گریه میکند از مژگان فخار
در این مطلب از سایت ناول کافه ، رمان ماه گریه میکند را آماده کردیم.برای دانلود رمان عاشقانه ماه گریه میکند از مژگان فخار در ادامه مطلب همراه ما باشید.
رمان : ماه گریه میکند
نویسنده : مژگان فخار
ژانر : عاشقانه ، اجتماعی
تعداد صفحات : –
خلاصه رمان ماه گریه میکند :
زندگی دخترجوان و زیبا و خوش چهره است که پس از فوت همسرش ، به واسطه زیبایی خود پا در راهی می گذارد و تن به ازدواج دوباره می دهد که این ازدواج شروع اتفاقاتی برای او است و با بازگشت فردی پس از سالها دوری ، زندگی اش دست خوش تغییراتی می شود.
بخشی از صفحه اول رمان ماه گریه میکند :
ششمین موجی که به کنار پاهام میرسه، اون قدر قوی هست که از ترس، دور میشم. با همون پاچههای بالا رفته شلوار نخی مشکی رنگ، روی شنهای سرد ساحل میشینم. نفس عمیقی در هوای تاریک و سرد شمال میکشم و چشمهام رو اطرافم میچرخونم. تا چشم کار میکرد ساحل خلوت بود و فقط صدای موج های دریا به گوشم میرسید.
-سرما میخوری مهتاب!!
شال بافت روی شونههام قرار میگیره و با نشستن هامون در کنارم، نیم نگاهی به نیم رخش میندازم و میگم:
-خسته رانندگی هستی، برو بخواب هامون.
-بی تو؟!
با انگشتهای دستم طرحی فرضی روی شن میکشم و میگم:
-خواستم یه کمی خلوت کنم، میام تا چند دقیقه دیگه.
با چشمهای تقریبا قرمز که از فرط بی خوابی بی حال بودند، نگاهی به من میکنه و با لبخندی آروم بخش که صورت مردونهش را قاب گرفته بود، میگه:
-چند دقیقه نشه چند ساعت؟؟
شال رو به گونههام نزدیک میکنم و دستم رو، روی گونه چپم قرار میدم.
-نه، نمیشه.
– بردار اون دستت رو، شبت بخیر.
رمان های پیشنهادی دیگر برای کاربران :
دانلود رمان کوله بار تنهایی از زهرا نبی لو
دانلود رمان خاطرات سهراب از آرین
دانلود رمان بوی باروت در باران از ماه پسند
نکته : بدلیل پالایش سایت از کتاب و رمان های خلاف قوانین سایت و ساماندهی ، لینک دانلود این رمان پاک شد.
راهنما
- نظرات خود را تنها در مورد این رمان در بخش کامنت ها بیان کنید.
- از ارسال مطالب تبلیغاتی و توهین آمیز خودداری کنید که تایید نخواهند شد .
- اگر سوالی داشتید از بخش تماس با ما اقدام به ارتباط با مدیریت کنید.
- رمان ها در سه فرمت (APK،EPUB،PDF) برای دانلود قرار میگیرند.
- کاربران باتوجه به سیستم عامل گوشی می توانند رمان ها را دانلود کنند.
فکر کنم کار خدا این بود که زن با درد و غم خلق شه