دلنوشته تلاطم ذهن من اثر راحیل شمس

دلنوشته تلاطم ذهن من اثر راحیل شمس

در این پست از ناول کافه ، دلنوشته تلاطم ذهن من را اماده کردیم.برای دانلود دلنوشته تلاطم ذهن من اثر راحیل شمس در ادامه همراه ما باشید.

دلنوشته تلاطم ذهن من اثر راحیل شمس

نام دلنوشته: تلاطم ذهن مَن

نویسنده: راحیل شمس

ژانر: تراژدی

ویراستار: دینا مرادی

بخشی از صفحه اول دلنوشته :

با من مدارا کن!
می‌دانم از تکرار طوطی‌وار شکست‌ها خودخواه شده‌ام.
اما…
تو با من مدارا کن.
دفتر عمر من با مداد‌‌‌های سیاه خط‌خطی شده است.
همه‌ی لحظه‌های من بی‌زمان شده‌اند؛
می‌دانم که انسانی خسته‌کننده‌ام؛
می‌دانم که خاطره‌هایم هم مغرور شده‌اند.
شاید دیگر آغازی نداشته باشم جز پایانی بی‌ثمر.
می‌دانم که گاهی حماقت می‌کنم؛
و خاطرات زخم‌خورده‌ی خود را می‌نویسم، به انتظار فردایی بهتر.
فردا که می‌شود دوباره آن را می‌خوانم و دردم
بیشتر از همیشه می‌شود.
همه‌ی این‌ها را می‌دانم.
اما تو
با من مدارا کن!
خواسته‌ی زیادی نیست، مگر نه؟

آن‌قدر در نگاهم سکوت کرده‌ام که دیگر صدایم هم از ترس سکوتم زبان باز نمی‌کند.
پر شده‌ام از گلایه‌های بی‌صدا.
روز‌ها را به تظاهر می‌گذرانم، اما شب‌ها را غرق در تنهایی خود.
از سقف دنیایم بی‌رحمی می‌بارد.
سیاهی مطلق، انگار من در انتهای یک بیراهه و یک راه بی‌انتها حبس شده‌ام.

زمان زندگی من، فقط یک کوچه‌ی یک‌طرفه دارد؛
کوچه‌ی گذر.
فقط می‌گذرد.
من افکاری را که جسورانه
به مفقود شدن و تنهایی محکوم شده‌اند،
دور می‌ریزم؛
مانند همین بن‌بست و کوچه‌ی یک‌طرفه‌ی گذر،
که مانده‌اند برایم.
اگرچه با چشم‌های پر‌اشک، ملتمسانه منتظر بازگشت او هستم؛
می‌دانم که نخواهد برگشت.
هرگز!

چیزی نمی‌رسد به مغز بی‌مغزم؛
جز این‌که امشب چه طولانی شده است،
اندازه‌ی سال‌ها انتظار،
و تمام نمی‌شود.
می‌بینی آن ردپای ذغالی نیم‌سوخته‌ی من، در کوچه‌های مبهم رسوایی را؟
سال‌هاست داغ‌دار مانده‌ام،
و حالا حس می‌کنم در من تیمارستانی بزرگ وجود دارد با هزار سلول؛
هر سلولش جیغ می‌کشد؛
تقلا می‌کند.
کدام را دلداری دهم؟
نمی‌شود لعنتی، نمی‌شود.
با زمزمه‌ی زیر‌‌لبی طوطی‌وار تکرار می‌کنم‌:
صبح نشده است مگر هنوز؟

مطالب پیشنهادی دیگر :

دلنوشته نوش دارو بعد از مرگ سهراب اثر ملیکا

دانلود رمان دونه ی الماس از زیبا سلیمانی

دانلود داستان کوتاه سقوط از میلاد سرداری

دانلود رمان گمگشته و عشق از بتول طرفی