دانلود رمان از نفس افتاده از مریم حیدری

دانلود رمان از نفس افتاده از مریم حیدری

در این مطلب از سایت ناول کافه ، رمان از نفس افتاده را آماده کردیم.برای دانلود رمان عاشقانه از نفس افتاده از مریم حیدری در ادامه پست همراه ما باشید.

دانلود رمان از نفس افتاده از مریم حیدری

رمان : از نفس افتاده

نویسنده : مریم حیدری

ژانر : عاشقانه، طنز

تعداد صفحات : ۴۰۰

خلاصه رمان از نفس افتاده:

داستان از زبان هیوا بیان میشه پدر و مادر هیوا بر اثر تصادف فوت شده اند و او کم کم با کمک برادرش هومن که پزشکه به روزهای عادی بر میگردند
اما در این بین همسر یک وکیل به نام پرهام بر اثر تزریق اشتباه در بیمارستان کشته میشه

با وجود اینکه هومن ادعا میکنه که دارو رو تجویز نکرده به زندان میافته
هومن تا مرگ و اعدام فاصله ای نداره و خواهرش هیوا به هر دری میزنه اما التماسهاش تنها با یک شرط پرهام مواجه میشه..

بخشی از صفحه اول رمان از نفس افتاده:

بدون این که اصلا توانسته باشم بخوابم از جام بلند شدم.

از دیروز بعد از ظهر که رفته بودم تا ببینم چه جوری می شود از او رضایت بگیرم و آن حرف ها را به من زده بود فکر و خیال راحتم نگذاشته بود.

وارد حمام شدم و شیر اب رو باز کردم که دوش بگیرم و زیر دوش ایستادم.

دوباره رفتم توی فکر:«چاره ای نبود، روزگاری که همیشه به کام من و خانواده ام می گذشت حالا داشت آن رویش رو نشانمان می داد،

از دو سال پیش بد بیاریمون با مرگ پدر و مادر شروع شد.

پدر و مادری که همه ی زندگی من و برادرم هومن بودن بعدم ما موندیم و یه زندگی که باید اداره اش می کردیم.

یه سال گذشته بود همه چیز به هم ریخته بود

افتادیم دنبال کارها من به جای پدرم رییس شرکت ساختمانیش شدم

هومنم برگشت بیمارستان او پزشکی خوانده بود و من معماری؛

با هم کارهای ارث میراثمون رو، رو به راه کردیم.

یاد گرفتیم که پشت هم باشیم.

هر دومون تنها شده بودیم ولی من بیشتر حسش می کردم چون قبل مرگ پدر مادرم نامزدیم با پسر داییم هامون به هم خورده بود.

در مورد مرگشونم همیشه فکر می کردم که یک جورهایی من مقصرم.

اون ها درست وقتی تنهامون گذاشتند که من بیشتر از همیشه نیاز به بودنشون رو حس می کردم.

تقریبا وضع به حالت عادی برگشته بود که یه اتفاق همه چیز رو به هم ریخت.

هومن با دادن دستور تزریق یه دارو، متهم شد به قتل عمد یک زن.

در حالی که می گفت دستور چنین تزریقی رو نداده اما نشد که ثابت کنیم

نسخه ی بیمارستان خلاف حرف هومن رو ثابت کرد.

من رفتم دنبال گرفتن رضایت از همسر اون زن که اونم راضی نمی شد.

نا امید شدم تا این که دیروز تماس گرفت و باهام قرار گذاشت.

از شادی در پوست خودم نمی گنجیدم. رفتم سر قرار در رستورانی که گفته بود.»

رمان های پیشنهادی دیگر:

دانلود رمان جای پای لبهای تو از راز.س

دانلود رمان همخونه شرقی از سمیه سادات هاشمی جزی

دانلود رمان ترک آبنوس از نسترن حمزه

مجموعه شعر درد واژه از آرزو عباسی

دانلود دلنوشته ناله شب از teori