دانلود رمان اغواگر من باش از فاطمه ایزی (پروا)

دانلود رمان اغواگر من باش از فاطمه ایزی (پروا)

در این مطلب از سایت ناول کافه ، رمان اغواگر من باش را آماده کردیم.برای دانلود رمان اغواگر من باش از فاطمه ایزی (پروا) در ادامه مطلب با ما همراه باشید.

دانلود رمان اغواگر من باش از فاطمه ایزی (پروا)

رمان : اغواگر من باش

نویسنده : فاطمه ایزی (پروا)

ژانر : عاشقانه

بخشی از پارت اول رمان اغواگر من باش :

در حالی که سعی می کردم کلمات را به درستی ادا کنم رو به عمه مهناز گفتم:
– عمه جون شما آروم باشید پلییز.
عمه با حرص گفت:
– مگه می تونم عمه؟ نمی بینی چه خاکی به سرمون شده؟
و باز محکم به گونه اش چنگ انداخت.
– عمه نکنید خواهش می کنم.

عمه اشک می ریخت و زار می زد:
– وای آقا جون چرا انقدر زود رفتی؟ جواب عزیزو چی بدم؟؟
آقاجووووون….

بلند شدم و موهایم را پشت گوشم زدم. مشغول ماساژ دادن شانه هایش شدم و سعی در آرام کردنش داشتم.

با ورود باربد رو به او که متعجب بود گفتم:
– بیا پیش عمه برم واسش آب بیارم زود.

با قدم های سریع به طرف مادرش رفت و من به سمت آشپزخانه رفتم. لیوانی را پر آب کردم و باگام های بلند به طرف عمه و باربد رفتم.
باربد رو به من گفت:
– ای بابا یکی به من بگه چی شده؟
خیلی رک و صریح گفتم:
– پاپا بزرگ مرد.

باربد چشم هایش را در حدقه چرخاند و با بهت گفت:
– چی؟
عمه رو به من گفت:
– آخه اینطوری خبر مرگ کسی رو می دن؟
– اوه متاسفم من منظوری نداشتم.
باربد به طرفم امد و گفت:
– عیبی نداره.
بعد رو به مامانش گفت:
– مامان جان آروم باش لطفا.
اما عمه با شنیدن این جمله گریه اش را از سر گرفت.

عمه را رها کردم و موبایلم را برداشتم و با پاپا تماس گرفتم:
– سلام پاپا.
پاپا با صدای مغمومی گفت:
– سلام عزیزم.
– پاپا حالت خوبه؟ چرا عمه آروم نمی شه؟ همش جیغ و داد می کنه!

– خب دخترم بابابزرگ مرده اونم از روی غم فریاد می کشه.

با اینکه حرف های پاپا رو دقیق نمی فهمیدم تماس رو قطع کردم.

معرفی رمان

لینک دانلود به دستور ساماندهی پاک شد.

مطالب پیشنهادی دیگر :

دکلمه صوتی پاییز بوی تورا می دهد از پویا جمشیدی

دانلود رمان هیوا از پریسا غفاری

دانلود رمان به کجا چنین شتابان از دل آن

دانلود رمان زلال باران از کیانا بهمن زاده