تبلیغات در ناول کافه کانال ستارگان رمان انجمن رمان
دانلود رمان : ناول کافه مرجع دانلود رمان های ایرانی و رمان های خارجی
ضد جوش صورت
خانه » دانلود رمان پلیسی » دانلود رمان پارلا از anital
دانلود رمان پارلا از anital

دانلود رمان پارلا از anital

رمان پارلا به قلم آنیتا سالاریان (anital)

در این مطلب از سایت ناول کافه، رمان پارلا اثر anital را برای معرفی و دانلود آماده کردیم. برای دانلود رمان پلیسی و عاشقانه پارلا، در ادامه با سایت ناول کافه همراه شوید.

دانلود رمان پارلا از anital

دانلود رمان پارلا از anital

نام رمان: پارلا

نویسنده: آنیتا سالاریان (anital)

ژانر: عاشقانه، پلیسی

تعداد صفحات: ۴۰۹

 

خلاصه ای از رمان:

جمیله خیلی بلند پروازه و از وضعیت زندگیش راضی نیست. اون به دلایلی از پلیس می ترسه و ازشون دوری می کنه. سعی می کنه با پسرهای پولدار دوست بشه و خودش رو به اونا پارلا معرفی می کنه و همه ی تلاشش اینه که دلشون و به دست بیاره. یه روز به طور اتفاقی با سیاوش آشنا می شه که یه پلیسه… پارلا از اون خیلی می ترسه و فکر می کنه که سیاوش همه جا دنبالشه و اونو زیر نظر داره. تا این که متوجه می شه سیاوش برای یک ماموریت پلیسی روی اون حساب باز کرده…پایان خوش

 

نگاهی به رمان:

سیاوش آهی کشید و گفت:

چه قدر تو عجولی! هنوز اعصابت به خاطر پاره شدن کیفت خورده؟

پوزخندی زدم و گفتم:

می دونستم همین روزها بالاخره پاره می شه. آخرین چیزی که می خواستم این بود که امروز که عجله دارم، جلوی دو تا پسر بخورم زمین و کیفم پاره شه.

سیاوش گفت:

چرا می دونستی پاره می شه؟

شانه بالا انداختم و گفتم:

قدیمی بود… یه کمش پاره شده بود.

سیاوش ماشین را توی ترافیک یک سانتی متر جلو برد و گفت:

اون جوری که کیفت گیر کرد به شاخه معلوم بود که پاره می شه… چه سالم بود چه پاره! همه ش به خاطر یه کیفه؟

گفتم:

دیرم شده… باید برم سرکار… چند روزه که دارم دیر می یام. بالاخره می اندازنم بیرون.

سیاوش گفت:

خب! می بینی که ترافیکه! نمی تونی پرواز کنی تا اون جا که!

من گفتم:

نمی شه آژیرت رو بذاری بالای سر ماشین و بندازی توی خط ویژه؟

لب های سیاوش کشیده شد… از صدای نفسش هایش فهمیدم که دارد می خندد. در دل گفتم:

من و ببین! نشستم دارم با کی شوخی می کنم! با کسی که همیشه ازش فراری بودم.

سری به نشانه ی تاسف تکان دادم. سیاوش گفت:

خوبه که توی این شرایط که عصبی هستی هم حس شوخ طبعیت رو از دست نمی دی.

به چشم های قهوه ای رنگش نگاه کردم و در دل گفتم:

چرا همیشه این طوری نگاه نمی کنه؟ این طوری خیلی خوبه! اون نگاه جدیش آدم رو می ترسونه.

پرسیدم:

من و برای چی در نظر گرفتی؟

سیاوش گفت:

برای این که کمکم کنی.

با تعجب گفتم:

من؟ من هیچ استعداد خاصی ندارم. من فقط یه آرایشگرم.

سیاوش گفت:

کاری که ازت می خوام نیاز به هیچ استعداد خاصی نداره.

گفتم:

چرا من؟

سیاوش سر تکان داد و گفت:

این من نیستم که تو رو انتخاب کرده… اون تو رو انتخاب کرده. برای همین فقط تویی که می تونی کمک کنی.

سر تکان دادم و گفتم:

به اندازه کافی ماجرا رو کش دادی. موضوع چیه؟ شهرزاد چه ربطی به من داره؟ من چی کار باید بکنم؟ می شه بدون جزئیات بگی.

سیاوش گفت:

به محض این که بفهمی ماجرا چیه جزئیاتش رو هم می خوای.

شانه بالا انداختم و گفتم:

بعید می دونم. من وقتی ندارم که برای ماجراهای پلیسی تو بذارم… علاقه ای هم ندارم.

سیاوش همان نگاه سردش را بهم دوخت و گفت:

ماجرا در مورد دوست پسرته… علیرضا!

با تعجب به سیاوش نگاه کردم. پرسیدم:

چی؟

سیاوش چیزی نگفت. سریع جبهه گرفتم و گفتم:

علیرضا دوست پسر من نیست.

سیاوش پوزخندی زد و گفت:

پس حتما می ری خونه ش که ناخون هاش و فرنچ کنی. آره؟

اخم کردم و گفتم:

به تو مربوط نیست.

سیاوش سر تکان داد و گفت:

خیلی خوب یادم می یاد که شهرزاد هم همین حرف رو بهم زد.

قلبم در سینه فرو ریخت. یک لحظه ترس برم داشت… سیاوش از چی حرف می زد؟

 

پیشنهاد ما به شما:

دانلود رمان مرواریدهای احساس از آوید محتشم

دانلود رمان طلوع سیاه از پریسا غفاری

دانلود رمان آخرین شعله شمع از پریسا غفاری

دانلود دلنوشته ترانه دلتنگی اثر Elahe_V

3.8/5 - (80 امتیاز)
برای این مطلب ( دانلود رمان پارلا از anital ) امتیاز خودت را با ستاره های بالا ثبت کن
باکس دانلود
برچسب ها : , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

راهنما

  • نظرات خود را تنها در مورد این رمان در بخش کامنت ها بیان کنید.
  • از ارسال مطالب تبلیغاتی و توهین آمیز خودداری کنید که تایید نخواهند شد .
  • اگر سوالی داشتید از بخش تماس با ما اقدام به ارتباط با مدیریت کنید.
  • رمان ها در سه فرمت (APK،EPUB،PDF) برای دانلود قرار میگیرند.
  • کاربران باتوجه به سیستم عامل گوشی می توانند رمان ها را دانلود کنند.

درباره SPRING :

فارغ التحصیل کارشناسی ادبیات انگلیسی

تاکنون یک نظر ثبت شده است.

  1. رمان خیلی قشنگی بود به جز اخرش که بد خورد تو ذوقم یعنی هیچی به هیچی در کل ولی عاشق علیرضا بودم ای کاش میرفت پیش اون سیاوش بدرد نمی خورد😂 ولی در‌کل رمان قشنگی بود و اخرش اشکم در اومد مرسیی


تمامی حقوق این سایت متعلق به ناول کافه می باشد و هرگونه کپی از مطالب و تصاویر شرعا حرام بوده و پیگرد قانونی دارد.