جدیدترین خبری های ناول کافه
رمان آسمان دیشب آسمان امشب اثر مهسا نجف زاده
در این مطلب از سایت ناول کافه، رمان آسمان دیشب آسمان امشب را آماده کردیم. برای دانلود رمان آسمان دیشب آسمان امشب اثر مهسا نجف زاده، در ادامه با سایت ناول کافه همراه شوید.
نام رمان: آسمان دیشب آسمان امشب
نویسنده: مهسا نجف زاده
ژانر: عاشقانه، اجتماعی، معمایی
تعداد صفحات: ۸۱۲
خلاصه رمان:
داستان روایتگر زندگی دختری به اسم ساراست. دختری که خاصه، عاشق نجومه، عادت ها و رفتارهای خاصی داره و علیرضا کسی که وارد زندگیش میشه و تنها کسی که موفق میشه بیشتر از همه به سارا نزدیک شه….پایان خوش
نگاهی به رمان:
ـ چند ساعت خوابیدم؟
باید خود را برای عددی که می خواستم بشنوم آماده می کردم. هفته ی طولانی و پر از بی خوابی را پشت سر گذاشته و دو شبانه روز بدون لحظه ای پلک زدن کار کرده بودم. چشم باز کردم و نگاهش کردم. سرش را از روی ساعت مچی اش بلند کرد و با لبخند جوابم را داد.
ـ سیزده ساعت و چهل و نه دقیقه.
نگاهم روی لبخند و لبانش ثابت ماند. سیزده ساعت و چهل و نه دقیقه. کمتر از چیزی بود که انتظار داشتم، به خاطر همین هنوز احساس خستگی می کردم و نیاز به خواب داشتم. به سختی روی تخت نشستم. بدن درد داشتم. من به تخت های سفت عادت نداشتم. چشمانم را بستم. صدای برخورد کفش هایش را روی کف سنگی اتاق به وضوح می شنیدم. چهار قدم دور شد و بعد دری باز و سپس بسته شد.
چشمانم را باز کردم و با دقت و حضور ذهن بیشتری به اطراف خیره شدم. روی صندلی دندان پزشکی خوابیده بودم. نگاهم روی دستگاه های عجیب و ناآشنایی که سمت دیگر صندلی قرار داشت ثابت ماند. حتی دلم نمی خواست به کارهایی که می شود با آن انجام داد فکر کنم. بوی نم خاک با آن بوی عجیب اتاق، در هم پیچید. از پنجره ی نیمه باز به بیرون خیره شدم. هوا کاملا تاریک بود. از آن فاصله نمی توانستم به درستی ببینم، ولی حدس این که باران می بارد چندان سخت نبود. آسمان مطبوع من پشت ابرهای سیاه پنهان شده بود. از این هوا بیزار بودم. ابر و باران، ابر و برف، ابر و هر چیز دیگری.
صدای باز شدن در را شنیدم و در عرض ثانیه ای کوتاه بوی نسکانه تمام اتاق را پر کرد. به لیوان سرامیکی سفیدی که در دستانش جای داشت خیره شدم. عالی بود. فوق العاده بود. جلو آمد و من بی تابانه لیوان را از دستش بیرون کشیدم. آن را زیر بینی ام گرفتم و با چشمان بسته نفس عمیقی کشیدم. بوی خوبی داشت. جرعه ای نوشیدم. طعمش هم عالی بود. باید چند دقیقه دیگر صبر می کردم. هنوز برای نوشیده شدن خیلی داغ بود.
ـ پیشنهاد می کنم یه تماس با خونوادتون بگیرید، حتما تا الان حسابی نگرانتون شدند.
ـ الان تنها کسی که نگران منه، مسافر بغل دستیمه.
ابروهایش را بالا داد. نیاز به توضیح داشت. اصولا همه در مواجهه با من نیاز به توضیح داشتند. این چیز عجیبی نبود.
نفس عمیقی کشیدم و ادامه دادم:
ـ پروازم رو از دست دادم.
ـ چقدر بد.
از دست دادن پرواز تا آن اندازه که فکر می کرد بد نبود!
شانه بالا انداختم و گفتم:
ـ خیلی هم بد نشد. حالا می تونم با خیال راحت بخوابم.
با صدا خندید و گفت:
ـ شوخی می کنید؟
پیشنهادات ما به شما:
بهترین رمان های عاشقانه ایرانی از نظر خوانندگان
دانلود رمان زهر تاوان از پگاه P*E*G*A*H
- دانلــود برای گوشی اندرویـد (APK)
- دانلــود با فرمـت پی دی اف (PDF)
- دانلـود برای گوشی آیــفون (EPUB)
- رمز در صورت نیاز: novelcofe.ir
- منبـــع: نــاول کــــافه NovelCafe
راهنما
- نظرات خود را تنها در مورد این رمان در بخش کامنت ها بیان کنید.
- از ارسال مطالب تبلیغاتی و توهین آمیز خودداری کنید که تایید نخواهند شد .
- اگر سوالی داشتید از بخش تماس با ما اقدام به ارتباط با مدیریت کنید.
- رمان ها در سه فرمت (APK،EPUB،PDF) برای دانلود قرار میگیرند.
- کاربران باتوجه به سیستم عامل گوشی می توانند رمان ها را دانلود کنند.
من رمان تاحالا خیییلییی خواندم و این تنها رمانیه که وقتی حوصله ی هیچ رمانی رو ندارم یا حوصله ی انجام دادن هیچ کاری رو توی مبایل ندارم میام این رمان رو میخونم
این رمان خییییییییییلی قشنگه و تنها رمانی هست که از اول تا اخرشو با اینکه میدوستم چیه و چطوره دو سه بار تا حالا خوندم
خیلی خیلی ممنونم از نویسنده ی این رمان به خاطر قلم قوی و زیباشون
خیلی رمان قشنگیه من چند سال پیش خوندمش باز دوباره میخوام بخونمش
خیلی قشنگ بودمن خیلی دوستش داشتم
این رمان رو من چند سال پیش خوندم واقعا قشنگه دوباره میخوام بخونمش