دانلود رمان دوری ات زمینم میزند از سپیده فرهادی

دانلود رمان دوری ات زمینم میزند از سپیده فرهادی

در این پست از سایت ناول کافه ، رمان دوری ات زمینم میزند را آماده کردیم.برای دانلود رمان دوری ات زمینم میزند از سپیده فرهادی در ادامه مطلب با ما همراه باشید.

دانلود رمان دوری ات زمینم میزند از سپیده فرهادی

رمان : دوری ات زمینم میزند

نویسنده : سپیده فرهادی

ژانر : عاشقانه

خلاصه رمان دوری ات زمینم میزند :

در کویری برهوت به سوی سراب خیالاتم قدم برداشتم.
کرکس‌های بی‌رحم به روح خسته‌ام حمله‌ور شده‌اند.
تشنه و در میان تنهایی
سراب خیالت را می‌بینم.
با صدای بغض‌آلودم، با نفس‌های سنگین و گرمم، بلند صدایت زدم
این سکوت وهم آلود هم جوابم را نمی‌دهد.
روی شن‌های داغ می‌نشینم. کمی…
کمی آب می‌خواهم
لب‌های ترک خورده‌ام خون‌آلودند.
قرمز و قطره‌قطره روی زمین می‌چکند.
عرق‌های پیشانی‌ام یک به یک لباسم را تر می‌کنند.
نه، این سهم من نیست
باید این فاصله‌ها را بردارم…
بیا تا صدای دست‌های تنهایم را امید بخشی
دلم را شاد و روحم را تازه کنی
اگر باز هم باید تنهایی را سهم این روزهایم داشته باشم
دوری‌ات زمینم می‌زند..

بخشی از رمان دوری ات زمینم میزند :

آن روزها حال و هوای عجیبی داشتم. یک حس مبهم و احمقانه زندگی ام را درگیر کرده بود. شب دردناکی را سپری کردم و فردای آن روز برخلاف تصورم کلامی از دیدارم با سپنتا به گلناز نگفتم. گلنازی که سعی کردم روز به روز از او فاصله بگیرم.

برای گلنازی که به شدت با او صمیمی بودم رفتارم ناباور بود. نمی توانست رفتار مجهولم را تاب بیاورد. آن روزها من با حماقتی عجیب دست و پنجه نرم می کردم و خودم گیج و گنگ از حال و احوالم به گریه می افتادم. نمی دانستم چه مرگم شده بود و علاجی برای دردهایم پیدا نمی کردم. آن قدر گیج می شدم که در نهایت با زاری به گریه می افتادم و داد و بیداد می کردم. ماهان هاج و واج رفتارهایم را نظاره می کرد و در نهایت رفتارم را به دوری ام از کوروش نسبت می داد و نمی دانست تنها چیزی که آن روزها برایم اهمیت نداشت کوروش بود. کوروشی که کماکان پیام می فرستاد و دورادور احوالم را می پرسید و من هیچ اشتیاقی برای حرف زدن با او درونم حس نمی کردم. من عجیب شده بودم و رفتارم غیر قابل فهم برای دیگران. دلم تنگ بود.

تنگ کسی که نمی دانستم که بود.

دلم بی تاب بود.

بی قرار کسی که نمی دانستم که بود.

هر زمان ماهان اسم کوروش را می آورد جیغ و داد به راه می انداختم و او را شوکه می کردم. من نمی دانستم چه مرگم بود، وای به حال گلنازی که هیچ چیزی از رفتارهایم استنباط نمی کرد. دلم پر بود. بی اندازه پر بود و بیشتر از هر کسی از کوروش گله داشتم. او رفته بود و به خیالش جای خالی اش با پیام های گاه و بی گاهش پر می شد. روزهای گندی بود. روزهای امتحانم را به بدترین شکل می گذراندم و مشتاق دیدن هیچ بنی بشری نبودم. حتی گلناز…

از او که به شدت گریزان بودم. او جن شده بود و من بسم الله!

معرفی رمان

لینک دانلود به درخواست ساماندهی پاک شد

رمان های پیشنهادی دیگر :

دانلود رمان از نفس افتاده از مریم حیدری

دانلود رمان مرا دریاب از saramin

دانلود رمان جای پای لبهای تو از راز.س