دانلود رمان عشق پر زده از فاتینا روحی

دانلود رمان عشق پر زده از فاتینا روحی

در این مطلب از سایت ناول کافه ، رمان عاشقانه عشق پر زده را آماده کردیم.برای دانلود رمان عشق پر زده از فاتینا روحی در ادامه مطلب با ما همراه باشید.

دانلود رمان عشق پر زده از فاتینا روحی

رمان : عشق پر زده

نویسنده : فاتینا روحی

ژانر : عاشقانه

تعداد صفحات : –

خلاصه رمان عشق پر زده :

دختری به اسم رزا باقری که شیطنت هاش بی نظیره و تو تولد دوستش میادوتوزندگیش ریسک بزرگی میکنه و با یاشار شرط میبنده اگه ببازه یک ماه مستخدم خونشون میشه و اگه ببره هم یاشار یک ماه راننده شخصی اون… قصه عشق پررزده وقتی روی کار میاد که رادوین میادو میشه طوفان زندگی رزا…

بخشی از صفحه اول رمان عشق پر زده :

این شعرو ازخواب که پاشدم گفتم یهو حس شاعریم گل کرد نمیدونم چرا؟گذاشتم روبیوی اینستاگرامم و یه نگاه به ساعت اوه هفتو دوازده دقیقس .لعنتی باز دیرکردم تواین خونه که هیچکس به فکر ما نیست سریع ازتخت پریدم پایین طبقه ی بالای تختونگاه کردم رامین نبود ای میمون ازخواب پاشدی صدام نکردی دارم برات . رامین داداش ده ساله ی منه که تقریبا من دارم بزرگش میکنم نه مامان پوستمو کنده ..

پوووف سریع لباسامو که آویزون رو دسته ی صندلی کامپیوتره تنم میکنم یه نگاه به آینه. یکم از موهامو میریزم بیرون نکه جلف باشما نه ولی خب اونقدارم معتقدنیستم.کولمو بر میدارم و بدوپیش به سوی مدرسه حوصله اتوبوس ندارم تاکسی میگیرم مرتیکه ی چشم هیزم یه طوری نگاه میکنه که آدم میخواد استغفرا… حیف که زنگ خورده آبروم درخطره جلو مدرسه که پیاده میشم عوض اون چشم چرونیاش درو محکم میکوبم اینو که میتونم بزنم بخور که ناز شستم مرتیکه ی بیشور.

همین که پامو ازدر میزارم تو صادقی ازپشت بلندگو بااون صدای جیغش میگه : بله چه عجب خانوم رزای باقری تشریف آوردین. تاآبرومونبره ول کن نیست. بی توجه به نگا های بچه ها که حالا زوم رومن میرم سمت اکیپمون .اول با رضای بوووق که دیشب دفترمونیاورد دست میدم (البته رضا دختره ها اسمش زهراس ولی چون فامیلیش رضازادس بهش میگیم رضا)بعدم با هانی که رفیق شیش خودمه ازدوم راهنمایی تاالان که پیش دانشگاهیم . مهنازم که عضوثابت کنسل کردن قرارامون .

زنگ اول فلسفه س پوووف معلم که وارد کلاس میشه مجبورمیشیم آرومتر فحشش بدیم یعنی دانش آموز جماعت هیچ رحمی نسبت به جبهه ی معلما نداره مثل دشمن قسم خوردن این پدر در میاره اون میندازه .

حوصله ام سررفته بودآینمو دستم گرفتم و نگاهی به صورتم انداختم پوست سفیدم تابستون به لطف سولاربرنزه شده بود وچشمای شایدبشه گفت توسی سبزو بینی معمولی ولی خوش فرم و مژه های که هیچ وقت زیره فرمژه نرفت چون احتیاجی نداشت بهش ولی شاید ذهنم تناسب و نظم چهرمو نداشت باشه .آرامشی که همه دارن ومن ندارم همیشه بدبختی هست ولی چرا نمی بینم ؟چرا کسی نمی ناله از روزگارش از حالش فقط منم یا من خیلی ضعیفم یا بقیه مینالن و من کرم که نمیشنوم همینطور تو تفکراتم غرق بودم که یهو صدای معلمو شنیدم

رمان های پیشنهادی دیگر :

دانلود رمان دو روی زندگی از سمیه ف.ح

دانلود رمان سراب از Y*A*S

دانلود رمان یادش تازیانه میزند از ساتیا سلطانی

دانلود رمان شب یلدا از ساناز زینعلی