جدیدترین خبری های ناول کافه
دانلود رمان ترانه هستی من از یاسی
در این مطلب از سایت ناول کافه ، رمان عاشقانه ترانه هستی من را آماده کردیم.برای دانلود رمان ترانه هستی من از یاسی در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
نام رمان : ترانه هستی من
نویسنده : یاسی
ژانر : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۰۳
خلاصه رمان ترانه هستی من :
رمان درباره ی دختری به نام ترانه هست که پدرو مادرش رو تو یک سانحه از دست میده
اما تغییری تو زندگیش به وجود نمیاد دختر قصه ی ما خیییلی مغروره و قول داده بعد از فوت پدرومادرش به کسی وابسته نشه اما …
بخشی از صفحه اول رمان ترانه هستی من :
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم نشستم رو تخت و به ساعت نگاه کردم ساعت ۸ بود باید میرفتم دانشگاه من رشته ی ریاضی می خونم و الان۲۱ سالمه پدرو مادرم توی یه اتفاق فوت کردن البته تغییری تو زندگی من به وجود نیومد چون اونا وقتی که زنده هم بودن اصلا به من توجه نمیکردن و تو زندگی مادی شون غوطه ور بودن آخه ما وضع مالی خیلی توپی داشتیم که الان هم تغییری توش نکرده وقتی پدرو مادرم فوت کردن ۴۰ روز عزادار بودم یکم اشک هم ریختم ولی الان دلم براشون تنگ نشده چون وقتی هم بودن مامانم که یکسره خونه ی دوست وآشنا بود بابام هم پی رفیق بازی و این حرفا
بلند شدم و رفتم جلو آینه دختر قد بلندیم با موهای بلوند که تا کمرمه اما رنگ نکردم مادرزادی اینجوری بودم چشمای آبی_ خاکستری دارم با مژه های فر و بلند لب صورتی و قلوه ای با یه دماغ خوشگل که عملش کردم ابروهام هم کشیدست البته یکم مرتبشون کردم در کل چهره ی اروپایی دارم اونم بخاطر اینه که مادرم یه زن اروپایی بوده ومن شباهت زیادی با اون دارم ، رفتم سرکمدم یک مانتوی خردلی پوشیدم با شلوا ر مشکی یه مقنعه ی مشکی هم سرم کردم قسمتی از موهام رو هم بیرون گذاشتم عینک وسوییچ ماشینم رو برداشتم و رفتم پایین داخل ماشین نشستم و درو با ریموت باز کردم و با سرعت خیلی زیاد به سمت دانشگاه حرکت کردم من تو پارکینگ ۲ تا ماشین دارم برای دانشگاه مزدا ۳ رو میبرم ولی برای مهمونی ها و اینا پورشه رو برمی دارم من عاشق مزدا۳ مخصوصا این که مشکیه.
رسیدم دانشگاه پیاده شدم و در هارو قفل کردم رفتم طبقه ی بالا وارد کلاس که شدم یکی داد زد اوه اوه کوه غرور رسید.
کل بچه ها بهم میگفتن کوه غرور آخه خیلی مغرورم خیلی
واسه همینم اعتراض نمیکنم بهم میگن کوه غرور،باچشم دنبال سحرو عسل گشتم دیدم ته کلاس نشسته،تو این کلاس پر جمعیت فقط با ۴ نفر دوستم که اکیپمون رو ساخته منو سحرو امیروعسل و و آرمین من با سحر از همه صمیمی ترم وفقط در مقابل اون کوتاه میام اگر نه بقیه میدونن اگه عصبی بشم هیچی جلو دارم نیس.
کنار سحر نشستم و یه سلام خشک و خالی بهش کردم دیگه همه به سردی من عادت دارن میدونن من همینم که هستم و محبت نمیکنم،البته محبت بلدم خیلی هم زیاد بلدم اما از بچگیم تصمیم گرفتم با هیچ کس گرم نگیرم ولی سحر استثناست چون با اون شیطونی میکنم می خندم و میشم یه دختر معمولی و با محبت بعدا براتون بیشتر از خودم میگم چون الان استاد وارد شد همه به احترامش بلند شدیم سلا م کردیم و دوباره نشستیم این استادمون یه مرد جوونه که تموم دخترا سر کلاسش کلی عشوه میان اما اصلا به هیچکس محل نمیده خیلی هم جدیه.
رمان های پیشنهادی دیگر :
دانلود رمان کیمیای عشق از چیکسای
- دانلــود برای گوشی اندرویـد (APK)
- دانلــود با فرمـت پی دی اف (PDF)
- دانلـود برای گوشی آیــفون (EPUB)
- رمــــز در صــورت نیاز: novelcofe.ir
- منبـــــــع: ناول کــــــافه NovelCafe
راهنما
- نظرات خود را تنها در مورد این رمان در بخش کامنت ها بیان کنید.
- از ارسال مطالب تبلیغاتی و توهین آمیز خودداری کنید که تایید نخواهند شد .
- اگر سوالی داشتید از بخش تماس با ما اقدام به ارتباط با مدیریت کنید.
- رمان ها در سه فرمت (APK،EPUB،PDF) برای دانلود قرار میگیرند.
- کاربران باتوجه به سیستم عامل گوشی می توانند رمان ها را دانلود کنند.