دانلود رمان رج زدن های زندگی از Moon shine

دانلود رمان رج زدن های زندگی از Moon shine

در این پست از سایت ناول کافه ، رمان رج زدن های زندگی را قرار دادیم.برای دانلود رمان رج زدن های زندگی از Moon shine در ادامه مطلب با ما همراه باشید.

دانلود رمان رج زدن های زندگی از Moon shine

نام رمان : رج زدن های زندگی

نویسنده : Moon shine

ژانر : عاشقانه

تعداد صفحات : ۱۰۵

خلاصه رمان رج زدن های زندگی :

از اسمش معلومه ….یه تیکه چرم با یه سگک که معمولا مردها برای نگه داشتن یا تزئین شوارشون ازش استفاده میکنن … ولی میدونی ؟یه استفادهءدیگه هم داره ….اون هم وقتیِ که توی دست حلقه میشه وانتهاش رو باز میزارن….

بخشی از صفحه اول رمان رج زدن های زندگی :

کمربند …
از اسمش معلومه ….یه تیکه چرم با یه سگک که معمولا مردها برای نگه داشتن یا تزئین شوارشون ازش استفاده میکنن …
ولی میدونی ؟یه استفادهءدیگه هم داره ….
اون هم وقتیِ که توی دست حلقه میشه وانتهاش رو باز میزارن …یه دور توی هوا میچرخه….صداش مثل زوزهء گرگ میپیچه…. هوارو میشکافه وروی بدنم فرود می یاد …
و تو هیچ وقت ِهیچ وقت ِ هیچ وقت …نمیفهمی که چه دردی داره …این رج زدن کمربند …درست مثل یه شلاق …
وقتی میخوره روی تنم ..دوطرفش مثل دو تا خط مساوی…. خون میزنه بیرون ..وسطش باد میکنه وبرجسته میشه درست مثل یه جوی اب خونین … …البته این مال موقعی ِ که روی گوشت فرود بیاد
تو اون لحظه ….تواون لحظهءکذایی…. حاضری همه چیزت رو…. بازهم تکرار میکنم …حاضری همه چیزت رو بدی که…
نزنه …که کمتر بزنه …که شل تر بزنه …که یواش تر بزنه …
ولی باز کمربند دور دست حلقه میشه ….میره تو هوا …هوارو میشکافه …زوزه میکشه و…شقــــــــق….رو تنم فرود میاد
ودرد ….امــــــــــان از این درد… امان …
میدونی تمام مدتی که دارم ضربه میخورم چی فکرمو مثل یه معادلهءچند مجهولی درگیر خودش میکنه ؟
….این که یه ادم چقدر… چقدر… چقدر میتونه قسی القلب باشه …؟
واون وقته که همراه با اه جگرخراشم که از درد کمربند ناشی شده …یه آه هم از ته دلم میکشم وبه خدای خودم میگم …
-خدا جون …مگه تو از روح خودت در انسان ندمیدی؟ …پس چرا یکی از این انسان ها تبدیل شده ….به کسی که با کمربند منو میزنه …؟
تو که مهربونی …تو که ذاتت قشنگه …تو که حاضر نیستی هیچ بنده ای دلش بشکنه …پس چرا این ادمها …که از روح تو هستن… تو زرد از اب دراومدن؟
یعنی اینها از روح تو نیستن؟یا شایدم یه زمانی بودن ولی بعد این مدلی شدن .؟
دوباره رج زدن کمربند …دارم التماس میکنم …به هق هق افتادم …شونه هام واقعا داره میلرزه ….
-بسه نامرد ….بسه …میسوزه ..درد داره …تو رو به مولا علی نزن ..دارم اتیش میگیرم ….نزن بی مروت …

کمربند باز بالا میره و….شقققق….
روی تنم پر شده از خط های مساوی …خط هایی که انتها نداره …میدونی کجا بیشتر درد داره ….؟روی رون پام یه پارچه اتیشه …
خط ها رو میشمرم ..یک …دو …سه …اوووووه کلی خط مساوی …
انگار که یکی برداشته ومنو جای دفترش خط خطی کرده …

رمان های پیشنهادی برای کاربران :

دانلود رمان در آغوش مهربانی

دانلود رمان شب سرد

دانلود رمان مردی به نام اوه از فردریک بکمن

دانلود رمان بوسه حیات از باربارا کارتلند