جدیدترین خبری های ناول کافه
دانلود رمان سرنوشتی به تاریکی شب از بنت الهدی.ج
در این مطلب از سایت ناول کافه ، رمان انتقامی و عاشقانه سرنوشتی به تاریکی شب را آماده کردیم.برای دانلود رمان سرنوشتی به تاریکی شب از بنت الهدی.ج در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
نام رمان : سرنوشتی به تاریکی شب
نویسنده : بنت الهدی.ج
ژانر : انتقامی ، عاشقانه
تعداد صفحات : ۷۴
خلاصه رمان سرنوشتی به تاریکی شب :
نفس دختری ۲۱ ساله یتیم اما پولدار …
یک نفر پشتشه اما خود نفس هم اون فرد رو نمی شناسه …
پسر خاله هاش و پسر دایی هاش میدزدنش و میبرنش خونه خانواده مادری نفس چون نفس و داداشش نریمان بعد از مرگ مادرشون که سالها پیش فوت کرده قطع رابطه میکنن و با خانواده پدریشون رفت و آمد میکنن …
دایی و زن دایش و پسر داییش از خارج میان نفس با پسر خالش نوید که بهش میگفته داداش نامزدی میکنه اما پسر داییش باراد که مردی سرد و مغروریه هر کاری میکنه که به نفس توجه نکنه باز عاشق نفس میشه …
بخشی از رمان سرنوشتی به تاریکی شب :
مقدمه :
به نام خدای عشق و قلب ها
خدایی که خالق تموم موجودات روی زمینه
زمینی که به شکل احمقانه ای گرده
کره خاکی که اگه بدی کردی یه روزی یه جایی در حقت بدی میشه و اگه خوبی کردی باید منتظر خوبی از جانب کسی باشی
قضیه همون کوه به کوه نمیرسه آدم به آدم می رسه است
اما باید صبر کرد و انتظار کشید انتظاری که لحظه به لحظه وجودتو به آتیش می کشه
نفس:
از دانشگاه بیرون اومدم باید اول میرفتم کتابخونه اما یه مردی صدام زد چرخیدم سمتش اما دستمالی رو دهنم اومد و من فرو رفتم تو تاریکی مطلق
چشام و باز کردم اما سرم خیلی درد میکرد نمی تونستم بخاطر سر دردم جایی رو درست ببینم
اما صدای باز شدن در اومد سرم و بلند کردم مردی رو دیدم اومد جلوم رو صندلی نشست با تعجب نگاهش میکردم
با لبخند خیلی زشتی گفت: تو چه خوشگلی دختر
با اخم گفتم : تو کی هستی که جرات کردی منو بدزدی ها؟
پوزخندی زد اما خونسرد منو نگاه میکرد:
چون با تو کار های زیادی داریم
زمزمه کردم:دارین؟مگه کس دیگه ای هم هست؟
جوابم و با اخم داد:آره
بلند شدم و با اخم به دوربین مدار بسته مخفی که کنار دیوار بود نگاه کردم:
تویی که پشت اون دوربین مدار بسته مخفی هستی بفهم الکی منو گیر انداختی من هیچ کس رو ندارم
که منو آوردی اینجا هه
چرخیدم سمت اون مرده : و تو بهتره بری به جایی که ازش اومدی من خوشم نمیاد یه کنه کنارم باشه
با خشم نگاهم میکرد پوزخندی زدم و رفتم رو مبله نشستم و خونسرد به ناخن های بلندم نگاه میکردم و با دستام بازی میکردم
اومد جلوم و عصبی بازومو کشید از قیافه عصبیش خیلی ترسیدم
پیشونیشو به پیشونیم چسبوند و غرید:
تو با خودت چی فکر کردی ها کاری نکن کاری کنم نتونی هیچ کاری کنی
زل زدم به چشماش چشمایی درشت و خماری داشت آروم زمزمه کرد :
دیگه اونجوری حرف نزن عصبی شم برا خودت بد میشه
سرم و تکون دادم که از اتاق بیرون رفت منم تا شب ندیدمش شب شده بود اما نمیدونستم ساعت چنده
که در باز شد و همون مرد صبحی اومد تو اتاق یه سینی پر از غذا هم دستش بود اومد جلوم
اما تو سینی دو بشقاب غذا بود
با تعجب گفتم: میخوای با من غذا بخوری؟
رمان های پیشنهادی دیگر :
دانلود رمان پارسا از منیره مهریزی مقدم
- دانلــود برای گوشی اندرویـد (APK)
- دانلــود با فرمـت پی دی اف (PDF)
- دانلـود برای گوشی آیــفون (EPUB)
- رمــــز در صــورت نیاز: novelcofe.ir
- منبـــــــع: ناول کــــــافه NovelCafe
راهنما
- نظرات خود را تنها در مورد این رمان در بخش کامنت ها بیان کنید.
- از ارسال مطالب تبلیغاتی و توهین آمیز خودداری کنید که تایید نخواهند شد .
- اگر سوالی داشتید از بخش تماس با ما اقدام به ارتباط با مدیریت کنید.
- رمان ها در سه فرمت (APK،EPUB،PDF) برای دانلود قرار میگیرند.
- کاربران باتوجه به سیستم عامل گوشی می توانند رمان ها را دانلود کنند.
سلام . آخه اینا که رمان نیستن. داستان کوتاهن. رمان که اسمش روشه. باید طولانی باشه.
سلام، خوب رمان کوتاهن دیگه🤗
برای این روزها که متاسفانه همه سرشون ۲۴ساعته توگوشی وزیاد کتاب نمیخونن خییلی هم عالیه