جدیدترین خبری های ناول کافه
رمان شب سرد از ﺭﺍﺿﯿﻪ درویش زاده
در این پست از سایت ناول کافه ، رمان معمایی و عاشقانه شب سرد را آماده کردیم.برای دانلود رمان شب سرد از راضیه درویش زاده در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
نام رمان : شب سرد
نویسنده : راضیه درویش زاده
ژانر : عاشقانه ، معمایی ، جنایی
تعداد صفحات : ۴۶۵
خلاصه رمان شب سرد :
همهچی با رفتن تنها پناه زندگیم، یعنی برادرم به سربازی، شروع شد. بعد از رفتن محمد، من موندم و مادری که لایق هر اسمی بود، الا مادر. تنها بودم و تنهاتر شدم. بدون اینکه از حقیقتهای پنهانی که تو گذشته نهچندان دور زندگیم اتفاق افتاده بود، خبر داشته باشم.
تو بیخبری به زندگی سختم ادامه میدادم، تا روزی که فردی ناشناس وارد زندگیم میشه و به یکباره مانند طوفانی ویرانگر، همهچیز رو به هم میریزه. و من رو با حقیقتی روبهرو میکنه که…
بخشی از صفحه اول رمان :
اما تا حرف میزد، گریهم شدت میگرفت. مگه میشد ساکت بشم؟ مگه میشد اشک نریزم؟
آخه کیه که بدونه دارم تنها پناهم رو از دست میدم؟ دارم تنها تکیهگاهم رو از دست میدم!
مگه میشد برای رفتن تنها برادرم اشک نریزم؟ برای خودم که از این به بعد بیپناه و بییاور میشم، اشک نریزم؟
محمد به زور من رو از خودش جدا کرد. دوتا دستهاش رو قاب صورتم کرد. انگشت شستش رو روی گونهم کشید و اشک روی گونهم رو پاک کرد و من با چشمهایی که انگار قصد آرومشدن نداشت و بیوقفه از اشک پر و خالی میشد، به محمد زل زده بودم.
چقدر دلم میخواست التماسش کنم که نره و این مسافرت دوسالهی اجباری رو دوباره به عقب بندازه.
اما مگه میشد؟ تا الان به اندازه کافی برای رفتن دیر شده بود. از نگاههای گاه و بیگاهش که رنگ تردید و دودلی داشت، مشخص بود که خودش هم پای رفتنش سسته.
صدای مهربون و آمیخته با بغضش تو گوشم پیچید:
– گریه نکن قربون اون چشمهای عسلیت بشم. جون محمد گریه نکن! اینجوری که پای رفتنم رو بیشتر از قبل سست میکنی آیناز!
سرش رو خم کرد و بـ*ـوسهی نرمی به گونهم زد. دستش رو تو دستم گرفتم و فشار کوچیکی دادم.
سرم رو پایین انداختم تا چشمهاش که دائم پر از اشک میشد و برای این که حال من رو بدتر نکنه، جلوی خودش رو گرفته بود و اجازهی ریزش اشکهاش رو نمیداد، نبینم.
با صدای لرزونی گفتم:
– اونجا که رفتی، حواست به خودت باشه؛ خوب غذا بخور و خوب استراحت کن که از پا در نیای.
با خنده گفت:
– آیناز دوباره که حرف خندهدار زدی!
سرم رو بالا آوردم گیج پرسیدم:
– چرا؟
با همون لحن خندهآلود گفت:
– خونهی خودمون نیست که خوب غذا بخورم و خوب استراحت کنم.
لبخند تلخی زدم و گفتم:
– حالا نه که تو خونه این کارها رو خوب میکردی؛ همهش کار! همهش کار!
تا اسم کار اومد، اخمهاش تو هم رفت. نگاه کوتاهی به اتوبوسی که بالاخره رسیده بود، انداخت و گفت:
رمان های پیشنهادی دیگر :
دانلود رمان آسمانم هرگز نارنجی نخواهد شد از سارا معینی
دانلود رمان تاج اثر کوثر جباری
- دانلــود برای گوشی اندرویـد (APK)
- دانلــود با فرمـت پی دی اف (PDF)
- دانلـود برای گوشی آیــفون (EPUB)
- رمــــز در صــورت نیاز: novelcofe.ir
- منبـــــــع: ناول کــــــافه NovelCafe
راهنما
- نظرات خود را تنها در مورد این رمان در بخش کامنت ها بیان کنید.
- از ارسال مطالب تبلیغاتی و توهین آمیز خودداری کنید که تایید نخواهند شد .
- اگر سوالی داشتید از بخش تماس با ما اقدام به ارتباط با مدیریت کنید.
- رمان ها در سه فرمت (APK،EPUB،PDF) برای دانلود قرار میگیرند.
- کاربران باتوجه به سیستم عامل گوشی می توانند رمان ها را دانلود کنند.