جدیدترین خبری های ناول کافه
دانلود رمان آسمان سیاه چشمانت از mahtabiii75
در این مطلب از سایت ناول کافه ، رمان آسمان سیاه چشمانت را آماده کردیم.برای دانلود رمان آسمان سیاه چشمانت از mahtabiii75 در ادامه مطلب همراه ما باشید.

دانلود رمان آسمان سیاه چشمانت از mahtabiii75
رمان : آسمان سیاه چشمانت
نویسنده : mahtabiii75
ژانر : پلیسی ، عاشقانه ، طنز
تعداد صفحات : ۱۲۸
خلاصه رمان آسمان سیاه چشمانت :
پرستو دختر زیبا و جذابیه که پزشکی میخونه… وضع مالی خیلی خوبی دارن و دو برادر و یک خواهر داره تو یه ویلای دو طبقه تو شمال شهر تهران با خانواده ی دوست و شریک پدرش زندگی میکنن یه روز بر حسب اتفاق تو پارکینگ بیمارستان با یه پسر جوون برخورد میکنه که بعدا متوجه میشه اون پسر جوون استادش توی بیمارستانه و… داستان از یه دعوا شروع میشه و به یه عشق شیرین ختم میشه…
بخشی از صفحه اول رمان آسمان سیاه چشمانت :
طبق معمول تو اتاقم نشسته بودم وداشتم رمان می خوندم به قسمت های حساس داستان رسیده بودم که یهو دراتاق باز شد ومامان بایه اخم بزرگ روی صورتش وارد شد.
زود موبایلموگذاشتم زمین و گفتم:اوا…مامانی چی شده؟؟؟؟
یه قدم اومد جلوتروگفت:باز داشتی رمان می خوندی؟؟
ای بابا باز داستان همیشگی…همیشه مامانم با رمان خوندن من مشکل داشت اون موقع که دانش آموز بودم میگفت به درست لطمه میزنه الان هم که دانشجو بودم بازم گیرمیداد البته ازحق نگذریم من آدم متعادلی نبودم یهو ??ساعت پای یه رمان میشستم تا تمومش کنم.
گفتم:مامان خب چی کارکنم حوصله ام سررفته بود.
-دخترتوآخربه خاطراین رمان خوندنت چشماتواردست میدی!
دستی به موهام کشیدم وگفتم:مامان جان ازفردادانشگاه وبیمارستان دوباره شروع میشه شمااین چند ماه تابستونو برام زیاد میبینی؟؟
-اصلا به من چه انقدر بخون تا کورشی!!!!
به سمت در اتاق حرکت کردوقتی داشت دررو میبست سرشو چرخوند سمت من وگفت:خانوم رمان خون…وقتی مطالعت تموم شدآماده شوبیا بالا خونه ثریا می خوایم بریم فرودگاه دنبال آرش
قلبم از حرکت ایستاد وای خدا آرش؟؟؟؟نه…چرااین پسردست از سرمون برنمیداره خب تو همون کشور کوفتی می مونددیگه واسه چی دوباره داره میاد.مامان باتعجب به قیافه آشفته من نگاه کرد وگفت:چی شد؟نکنه چون از رمان خوندن افتادی این جوری شدی؟؟؟؟
دیگه می خواستم ازدست مامان دونه دونه موهامو بکنم.گفتم:نه خیر!مامان خانوم من جایی نمیام خیلی ازاون پسره ایکبیری زردمبو خوشم میادکه الان بیام دیدنش یه حلقه گل هم بندازم گردنش وبگم سلام آرش جونی خوش اومدی بیا مثل همیشه منو مسخره کن اذیتم کن حرصم بده اصلا گلومو محکم بگیر فشار بده تا بمیرم من که اصلا مهم نیستم…
مامان که از دست کارام خنده اش گرفته بود ولی نمی خواست ابهتش پیش من زیر سوال بره به زورجلوی خودشوگرفت وگفت:ثریا ناراحت میشه…
-مامی من خودم با ثری حرف میزنم از دلش درمیارم
مطالب پیشنهادی دیگر :
دانلود رمان آرام از سیمین شیردل
دلنوشته تلاطم ذهن من اثر راحیل شمس
دلنوشته نوش دارو بعد از مرگ سهراب اثر ملیکا
- دانلــود با فرمـت پی دی اف (PDF)
- رمــــز در صــورت نیاز: novelcofe.ir
- منبـــــــع: ناول کــــــافه NovelCafe
راهنما
- نظرات خود را تنها در مورد این رمان در بخش کامنت ها بیان کنید.
- از ارسال مطالب تبلیغاتی و توهین آمیز خودداری کنید که تایید نخواهند شد .
- اگر سوالی داشتید از بخش تماس با ما اقدام به ارتباط با مدیریت کنید.
- رمان ها در سه فرمت (APK،EPUB،PDF) برای دانلود قرار میگیرند.
- کاربران باتوجه به سیستم عامل گوشی می توانند رمان ها را دانلود کنند.