تبلیغات در ناول کافه کانال ستارگان رمان انجمن رمان
دانلود رمان : ناول کافه مرجع دانلود رمان های ایرانی و رمان های خارجی
ضد جوش صورت
خانه » داستان کوتاه » داستان کوتاه یتیم خانه آرامش از زهرا صادقی
داستان کوتاه یتیم خانه آرامش از زهرا صادقی

داستان کوتاه یتیم خانه آرامش از زهرا صادقی

داستان کوتاه یتیم خانه آرامش از زهرا صادقی(کاربر انجمن ناول کافه)

در این پست از ناول کافه ، داستان کوتاه یتیم خانه آرامش را آماده کردیم.برای دانلود داستان کوتاه یتیم خانه آرامش از زهرا صادقی در ادامه مطلب همراه ما باشید.

https://novelcofe.ir/wp-content/uploads/2020/06/photo_2020-06-03_10-54-17.jpg

داستان : یتیم خانه آرامش

نام نویسنده: زهرا صادقی

ویراستار: حنانه بامیری

ژانر: اجتماعی

طراح جلد : عاطفه رهنما

خلاصه داستان کوتاه یتیم خانه آرامش :

دیانِ خردسال روزگارش را در یتیم خانه می‌گذراند و آرزوهایش با هم سالانش‌ تفاوت دارد؛ او خانواده می‌‌خواهد؛ در یتیم خانۀ آرامش همدمش تنها اسباب بازی‌هایش است؛ او می‌خواهد حصار این یتیم خانه را بشکند و با خانوادۀ جدید از این‌جا برود. او قانون آرزوها را می‌شکند.

 

بخشی از صفحه اول  این داستان کوتاه :

هوا سرد بود؛ البته لندن همیشه سرد بود؛ حتی اشک‌هایی که ریخته بودم، خشک شده بود. مگر قرار نبود فرشته‌ها بچه‌ها را دوست داشته باشند و مراقب آن‌ها باشند؟ پس من چه؟

چرا هیچ فرشتۀ مهربانی من را دوست نداشت؟ خیلی خسته شده بودم؛ نه از این که هیچ فرشتۀ مهربانی نباشد نه؛ از این که آن‌قدر در انباری نشسته بودم زانوهایم درد می‌کرد. بعضی اوقات مرلین هم از زندگی خسته می‌شد ولی من نمی‌دانستم چگونه. آخر مرلین یک آدم بزرگ و روانشناس بود. اسباب بازی مرد عنکبوتی‌ام را برداشتم و به دیوار یتیم خانه نگاه کردم؛

مارگرتا من را در پشت یتیم خانه زندانی کرده بود و من از او به شدت متنفر بودم. او زنی بدجنس و زشت بود که فقط من را در پشت یتیم خانه زندانی می‌کرد. حالا وقتش بود که مارگرتا بیاید و من را به درون یتیم خانه ببرد ولی می‌دانستم که او با دیدن سر و وضع و حالم من را در این چهار دیواری کوچک توری که حتی مرد عنکبوتی‌ام نمی تواند من را نجات دهد، دوباره زندانی می کند.

مرد عنکبوتی من یک قهرمان بود که فقط از مارگرتای شرور شکست می خورد. خیلی سرد بود؛ کاش یکی از آن بزرگترها می‌آمد و من را به فرزند خواندگی خودش قبول می‌کرد. در انباری باز شد و مارگرتای شرور نمایان شد و حتی آن نوری که با آمدنش به روی صورتم می‌تابید، زیبا نبود.

– اه دیان، پسر کله شق! باز خودتو کثیف کردی؟

با دیدنش اخم و بغض کردم؛ اخم کردم تا مرا ضعیف نبیند و بغض کردم چون من ضعیف بودم. مرد عنکبوتی را به خودم فشردم. مارگرتا مچ دستم را به سمت خودش کشید که باعث شد مرد عنکبوتی از دستم بیفتد.

– مارگرت وایسا؛ مرد عنکبوتیم افتاد.

رمان های پیشنهادی دیگر :

دانلود رمان داوطلب عشق از مرضیه آقایی و مهری کریمی

دانلود رمان جراحت دل از زهرا ارجمندی

دانلود رمان عاشقی گناه بود از حانیه فارابی

دانلود رمان خیزران از گیسو خزان

دانلود رمان ماه گریه میکند از مژگان فخار

لینک دانلود به درخواست نویسنده پاک شد.

3.5/5 - (2 امتیاز)
برای این مطلب ( داستان کوتاه یتیم خانه آرامش از زهرا صادقی ) امتیاز خودت را با ستاره های بالا ثبت کن
باکس دانلود
  • رمــــز در صــورت نیاز: novelcofe.ir
  • منبـــــــع: ناول کــــــافه NovelCafe

راهنما

  • نظرات خود را تنها در مورد این رمان در بخش کامنت ها بیان کنید.
  • از ارسال مطالب تبلیغاتی و توهین آمیز خودداری کنید که تایید نخواهند شد .
  • اگر سوالی داشتید از بخش تماس با ما اقدام به ارتباط با مدیریت کنید.
  • رمان ها در سه فرمت (APK،EPUB،PDF) برای دانلود قرار میگیرند.
  • کاربران باتوجه به سیستم عامل گوشی می توانند رمان ها را دانلود کنند.

درباره Soheil_Gh :

علاقه مند به وبلاگ نویسی و طراحی


تمامی حقوق این سایت متعلق به ناول کافه می باشد و هرگونه کپی از مطالب و تصاویر شرعا حرام بوده و پیگرد قانونی دارد.