جدیدترین خبری های ناول کافه
دانلود رمان آشیان باد از نرگس نجمی
در این مطلب از سایت ناول کافه، رمان آشیان باد اثر نرگس نجمی کاربر افتخاری ناول کافه را برایتان آماده کردیم. برای دانلود رمان معمایی آشیان باد، در ادامه با سایت ناول کافه همراه شوید.
نام رمان: آشیان باد
نویسنده: نرگس نجمی (کاربر افتخاری انجمن ناول کافه)
ژانر: عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات: ۴۳۷
خلاصه رمان آشیان باد :
بچه بود، فریاد زد و هیچکس نشنید. دستی او را برد و سورنا به دنبال فریادهای بیصدای او رفت تا شاید او را بازگرداند.
او برنگشت و برای تمام قصههای ناتمام، نقطهی پایان شد. ولی سورنا باید دستی که او را بیصدا کرده بود میگرفت.
کسی در دلش فریاد زد نمیتوانی و سورنا قدمهایش را محکمتر کرد.
آیا گامهایش او را به مقصد میرساند؟ این را از آشیانی که برای او خانهای امن ساخته بود پرسیدند و او به روی همه لبخند زد.
نگاهی به رمان آشیان باد:
بچه بود، فریاد زد و هیچکس نشنید. دستی او را برد و سورنا به دنبال فریادهای بیصدای او رفت تا شاید او را بازگرداند.
او برنگشت و برای تمام قصههای ناتمام، نقطهی پایان شد. ولی سورنا باید دستی که او را بیصدا کرده بود میگرفت.
کسی در دلش فریاد زد نمیتوانی و سورنا قدمهایش را محکمتر کرد.
آیا گامهایش او را به مقصد میرساند؟ این را از آشیانی که برای او خانهای امن ساخته بود پرسیدند و او به روی همه لبخند زد.
-دنبالم بیایید…
با کفشهای تمام چرم براقش وارد خانه شد. آنقدر شتابزده بود که به صورت سمانه نگاه هم نکرد.
-حالش خوبه؟
دستش روی دیوارسنگ شدهی سرد نشست و جلو رفت و حس کرد خانهای که با شوق برای دخترش خرید تا شاید دلش را به دست بیاورد، فقط او را عذاب داده.
سمانه سوالش را فراموش کرد و صدایش را بالا برد.
-آقا…
جهان با ابروهای گره خورده برگشت و نگاهش کرد. سمانه به کفشهای او اشاره کرد.
-ببخشید… ولی میدونید که خانم بدشون میاد.
نگاهی به کفشهایش انداخت و نفس گرفتهاش را آزاد کرد. راه رفته را برگشت و کفشهایش را درآورد و سمانه دمپاییهای مردانه را جلویش گذاشت. سر انگشتانش را در دمپاییها فرو برد و راه افتاد و با هر قدم پاهایش بیشتر در دمپایی فرو رفت.
بدون اینکه به سمانه نگاه کند به سمت سالن رفت.
-تو اتاقشه؟
صدای سمانه خفه بود. خم شده بود و کفشهای جهان را در جاکفشی سفید و منبت کاری شده میگذاشت.
-بله، از صبح بیرون نیومدن.
بدون اینکه به افراد جمع شده در سالن نگاهی بیندازد یک سره از پلهها بالا رفت.
آثار دیگر این نویسنده:
پیشنهادات دیگر ناول کافه:
لینک دانلود به درخواست نویسنده پاک شد
- رمز در صورت نیاز: novelcofe.ir
- منبـــع: نــاول کــــافه NovelCafe
راهنما
- نظرات خود را تنها در مورد این رمان در بخش کامنت ها بیان کنید.
- از ارسال مطالب تبلیغاتی و توهین آمیز خودداری کنید که تایید نخواهند شد .
- اگر سوالی داشتید از بخش تماس با ما اقدام به ارتباط با مدیریت کنید.
- رمان ها در سه فرمت (APK،EPUB،PDF) برای دانلود قرار میگیرند.
- کاربران باتوجه به سیستم عامل گوشی می توانند رمان ها را دانلود کنند.