دانلود رمان تازیانه و عشق از شیوا بادی

دانلود رمان تازیانه و عشق از شیوا بادی
در این مطلب از سایت ناول کافه ، رمان تازیانه و عشق را آماده کردیم.برای دانلود رمان تازیانه و عشق از شیوا بادی در ادامه پست همراه ما باشید.

رمان : تازیانه و عشق
نویسنده : شیوا بادی
ژانر : عاشقانه
تعداد صفحات : 520
خلاصه رمان تازیانه و عشق :
شهاب و فرگل مدت هاست که عاشق هم هستن ولی برادر فرگل به ازدواج اونها رضایت نمیده ؛ بعد از این که تلاش اونها برای راضی کردن برادر فرگل بی نتیجه میمونه ، آنها تصمیم میگیرن که مخفیانه ازدواج کنند و فرار می کنن ؛ برادر فرگل وقتی موضوع رو میفهمه ، خواهر شهاب رو میدزده و شروع به اذیت و آزار اون میکنه
بخشی از صفحه اول رمان تازیانه و عشق :
امروز قرار بود برای بار دوم با برادرم شهاب ، به خواستگاری فرگل بریم
بار اول که رفتیم برادرش با دادو دعوا بیرون مون کرد ، ببینیم امروز چه کارمون میکنه !
مانتوی بنفش پررنگ همراه با شلوار جذب بنفش کم رنگ با شالی به رنگ شلوارم پوشیدم ، موهامو بالا بسته بودم و کامل داخل شالم پوشونده بودمشون
رفتم جلوی آینه کمی ریمل زدم و یه کمم برق لب.
پوست صورتم سفیده و برق میزنه ، به خاطر همین یه کم آرایشم خیلی خودشو رو صورتم نشون میده
اهل آرایش نیستم ، امروزم چون قراره برای شهاب ریم خواستگاری یه کم ناپرهیزی کردم .
شالمو درست کردم و به خودم در آینه نگاه کردم :
صورت سفید ، چشمای کشیده ی سبز پررنگ ، نه خیلی درشت و نه خیلی ریز با یکم رگه های آبی ، مژه های مشکی بلند ، ابروی کشیده و شمشیری مشکی ، بینی سربالا که هرکس بار اول منو مبینه فکر میکنه عمل کردم ، با لبهای گوشتی صورتی .
رو هم رفته قشنگم ! خیلی هم خودشیفته هستم با این تعریفات !
بدنمم سفیده ، خیلی از دخترهای برنزه خوشم میاد ، دلم میخواد یه سری برم شمال و حسابی برنز کنم ، دوستام که بهم میگن ، رنگ پوست برنزه به چشمام خیلی میاد ،حالا یه بار امتحانش میکنم .
اندامم ظریفه و لاغرم ، قدم متوسطه ، 165 وزنم هم 50 کیلو هست
گفتم که روی هم رفته بد نیستم ! سنمم با این نباید گفت میگم : 23 سالمه
کیف و کفش مشکیمو دستم گرفتم و از اتاق بیرون رفتم ، با دیدن شهاب تو اون کت و شلوار نوک مدادی با اون موهای مشکی حالت دار که روبه بالا شونه زده دلم ضعف رفت :
– الهی من قربون تو داداش خوشگلم بشم !
– خدا نکنه ، توکه از من قشنگ تری
– در این که شکی نیست ، ولی تو هم چون داداش خودمی ،خیلی خوشگلی
دوباره به شهاب نگاه کردم :
چشم هاش سبز بود ولی از چشمهای من یه کم پررنگتر ، مثل سبز لجنی !
رمان های پیشنهادی دیگر :
دانلود رمان جان شهرزاد از رز آبی
دانلود رمان نبات و بادام تلخ از سما جم