جدیدترین خبری های ناول کافه
دانلود رمان انتقام گر از فاطمه اشکو
در این مطلب از سایت ناول کافه ، رمان عاشقانه انتقام گر را آماده کردیم.برای دانلود رمان انتقام گر از فاطمه اشکو در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
رمان : انتقام گر
نویسنده : فاطمه اشکو
ژانر : عاشقانه ، انتقامی
تعداد صفحات : ۴۵۲
خلاصه رمان انتقام گر :
داستان تعریفی ندارد، فقط یک انتقام جو و یک از انتقام پا خورده به هم میرسند، در یه نقطه، نقطه ای که اشتراکش ممکن نیست خوب باشه، ممکن نیست سالم باشه …چون تفاوت های ِ زیادی به چشم میخوره….
بخشی از صفحه اول رمان انتقام گر :
مقدمه:
دنیایش خلاصه شده در نفس هایش….
در تپش ِ قلبی که بی قرار میتپد، نبضی که بی سوال میزند، سری که بی خبر سودای ِ احوال ِ یارش گشته…
صدایی آرام از تَنگ ِ دلش میخیزد….
آنقدر آرام که میخواهد پیراهنش را بدرد نفس بکشد، یه نفس با بوی ِ آشنای ِ او…
بابویی دوست داشتنی…
راحت میگوید: بوی ِ عشق..
بوی ِ مهم بودن، بویِ پیوند ِ دست ها، بوی ِ جوش خوردن ِ خون ها….
بله…!
او عطر ِ نفس هایش را میخواهد، عطری گرم به پهنای ِ آرامش، اطمینان، اعتماد…..
” پویان ”
نگاهم را به پِیک ِ درون ِ دستم میاندازدم، لبخندی تلخ روی ِ لبم جای میگیرد… حسی مانند انتقام درونم میجوشد…
میتوانم؟
معلوم است که میتوانم … من قسم خورده ام، از جنس ِ زن، از جنس ِ بیداری، انتقامم را بگیرم، از نفس های ِ پیاپی از ترس ِ دختران، از خنده های ِ ته ِ دلشان هنگامی که با من بوده اند انتقام بگیرم، حس ِ آنها را در درونشان بکشم، بی قرارشان کنم، در دلم بکشم هرآنچه ریشه های ِ خواستن شکل گرفته است را…
من خواسته ام و پای ِ خواسته ام همچنان استوار ایستاده ام…
گرمی ِ دستی روی ِ شانه ام سنگینی کرد… به سمت ِ سنگینی برگشتم، چشمانم با دو چشم ِ براق ِ خاکستری پیوند خورد…
پوزخندی مات روی ِ لبم جای گرفت….
صدایم همچنان بم بود و خودم میفهمید ترجمه ی ِ این پوزخندم را….
_ چیه؟ راه گم کردی؟
نسترن لبخندی ملیح زد، موهای ِ آشفته بر روی ِ شانه یِ خوش تراشش را در هوای ِ آزاد، رها کرد و کنارم نشست، دستی روی ِ دست در حلقه ی ِ طلای ِ سفیدم کشید….
_ بلا؟؟؟؟ من که همیشه باهاتم….
قهقهه یِ بلندم سالن را کَر کرد….
نسترن در صورتش خواستن موج میزد، او من را میخواست، پسری که چال ِ گونه ی ِ افسانه ایش هر کس رابه سادگی دیوانه میکند…..
نسترن: اومممممم؟
گاز ِ زیبا و دلفریبی از لبان ِ خوشترکیبم گرفتم و جامم را روبه روی ِ نسترن گرفتم:
_ بریز…
لحن ِ خمر گونه ام موی ِ تن ِ نسترن را بلند کرد، مویی که عطر ِ تنم خواستن را، فریاد میزد….
نسترن: مُ….مطمئنـ….
صدایِ نسترن را در گلویش خفه کردم….
_ میگم بریز….
نسترن ترسان ترسان جام را لبریز از نوشیدنی کردم…
رمان های پیشنهادی دیگر :
دانلود رمان زیر یک سقف از فاطمه اشکو
دانلود رمان طلسم عشق از الهه یخی
دانلود رمان باز مانده ای از طبیعت از الهه یخی(جلد اول)
- دانلــود برای گوشی اندرویـد (APK)
- دانلــود با فرمـت پی دی اف (PDF)
- دانلـود برای گوشی آیــفون (EPUB)
- رمــــز در صــورت نیاز: novelcofe.ir
- منبـــــــع: ناول کــــــافه NovelCafe
راهنما
- نظرات خود را تنها در مورد این رمان در بخش کامنت ها بیان کنید.
- از ارسال مطالب تبلیغاتی و توهین آمیز خودداری کنید که تایید نخواهند شد .
- اگر سوالی داشتید از بخش تماس با ما اقدام به ارتباط با مدیریت کنید.
- رمان ها در سه فرمت (APK،EPUB،PDF) برای دانلود قرار میگیرند.
- کاربران باتوجه به سیستم عامل گوشی می توانند رمان ها را دانلود کنند.
من هنوز اولاشم. تم کلی داستان رو دوست دارم اما یعنی چی که ماشینو به دنده اتومات سپردم .؟؟؟
یه چیز دیگه . چرا همش میگی پامو رو پدال گاز مسلط کردم ؟ ایناش یکم ناشیانس